عشق دیوانه 💞قسمت 3

دید سونیک:بلند شدم رفتم صورتم رو شستم. رفتم تو پزیرایی. دیدم امی روی مبل نشسته، لوپاش سرخ شده بود .وای ...باید حواسم باشه نگن دیروز گفت دوسم داره😐
امی:سلام😓صبحونت رو میزه.
سونیک:آآآ.....مرسی لازم نبود آماده کنی ☺
امی:منکه ...دیروز کاری نکردم،کردم؟
سونیک:نه،فقط بهم گفتی دوست دارم 🙂
امی:چی!😟
سونیک:آآااا...هیچی 😓
امی:من چی گفتم 😳نه نه نههههه من اینو نگفتم، سونیک بهتره اینو بکسی نگیییییی 😫
دید سونیک:بعد اینکه اینو گفت رفت تو اوتاق.
سونیک:همین کاراش که منو شیفته خودش کرده، ها......جذاب لعنتی 😏
امی:نه ،من اونو دوست ندا💓چی ؟قلبم چرا داره میلرزه، وایسا سونیک💗،چیییی چرا اسم سونیک💗رو میارم قلبم میلرزه ؟یعنی دارم عاشقش میشم
سونیک:امی،آماده شدی باید بریم؟ بیمارستان 🙂
امی:بریم 😳
سونیک:چرا لوپات.......هیچی اصلا ولش کن.😖
دید سونیک:رسیدیم به بیمارستان، رفتیم تو اوتاق درمانی، بعد به امی گفتم:امی تو اینجا باید بشینی ،من بهت چند تا عکس نشون میدم تو هم بگو شبیحه چیه.
امی :ب......شدو!
سونیک:چی ؟شدو کیه؟
شدو:من شدو هستم 😠
سونیک:چی !تو همون پسری هستی که امی رو بزرگ کردی؟
شدو:آره
دید سونیک:دیدم امی رفت بغل شدو و گفت:

این داستان ادامه دارد .....
دیدگاه ها (۰)

عشق دیوانه 💞قسمت 4

عشق دیوانه 💞قسمت 5

عشق دیوانه 💞 قسمت 2

عشق دیوانه💞قسمت 1

تحت تعقیب

تحت تعقیب

╭────༺ ♕ ༻────╮⊊ #my_mistake ⊋#part6⋆┈┈。゚❃ུ۪ ❀ུ۪ ❁ུ۪ ❃ུ۪ ❀ུ۪...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط